قاتلی در مقابل دیگری / پارت ۱۴
پارت #۱۴
جئی و آیزاس هردو ساکت روی صندلی های بیمارستان نشسته بودن و دکتر ها و پرستار ها مدوام در حال اینور و اونور رفتن بودن .
آیزاس به آرامی گفت:
[نگاه کن به خاطر مرگ اون دختری که خودکشی کرد میخوان بگن پلیس بیاد]
جئی با عصبانیت به آیزاس نگاه کرد و جواب داد:
[و قراره همه چیز رو به پلیس ها راجب تو و اون یکی قاتل روانی بگم]
آیزاس به آرامی خندید و با لحن خونسرد گفت:
[نه نه خوش خیال نباش آقا پلیسه ما هم دیدیم شما از خونه دزدی میکردید ، همچين چیزی میتونه خیلی برای یه پلیس بد باشه مگه نه؟]
جئی نگاهی کلی به آیزاس انداخت و خواست جواب بده اما چیزی به یاد آورد.
اگه دزدیش لو میرفت اصلا جریمه سنگینی در کار نبود حتی به احتمال پلیس ها حرف آیزاس را باور نمیکردن اما مسله دختر جئی بود ، جئی به خوبی از بیماری دخترش خبر داشت و حقوق حال حاضرش به نسبت هزینه های درمان دخترش خیلی کم بود .
جئی حاضر بود برای پول بیشتر هرکاری انجام بده از جمله دزدی ولی بزرگترین مشکلش این بود که نمیخواست دستاش رو به خون آلوده کنه .
جئی نمیخواست شخصا قتلی انجام بده ولی با مردن آدمها برای رسیدن به پول مشکلی نداشت .
از شانس جئی حالا آیزاس و نامورو در دسترسش بودن اگه جئی میتونست اون دوتا رو قانع به همکاری کنه میتونست با سرقت و کار های غیر قانونی دیگه کلی پول برای درمان دخترش به دست بیاره .
جئی قبلا یک کاراگاه بود اون با تمام این نوع کار ها آشنایی کامل داشت و اگه وارد همچين بازیی میشد بهتر از بقیه توانایی مدیریتش رو داشت فقط به چند مهره نیاز داشت که حالا در اختیارش بودن .
.
#داستان #رمان #متن
ادامه دارد....
جئی و آیزاس هردو ساکت روی صندلی های بیمارستان نشسته بودن و دکتر ها و پرستار ها مدوام در حال اینور و اونور رفتن بودن .
آیزاس به آرامی گفت:
[نگاه کن به خاطر مرگ اون دختری که خودکشی کرد میخوان بگن پلیس بیاد]
جئی با عصبانیت به آیزاس نگاه کرد و جواب داد:
[و قراره همه چیز رو به پلیس ها راجب تو و اون یکی قاتل روانی بگم]
آیزاس به آرامی خندید و با لحن خونسرد گفت:
[نه نه خوش خیال نباش آقا پلیسه ما هم دیدیم شما از خونه دزدی میکردید ، همچين چیزی میتونه خیلی برای یه پلیس بد باشه مگه نه؟]
جئی نگاهی کلی به آیزاس انداخت و خواست جواب بده اما چیزی به یاد آورد.
اگه دزدیش لو میرفت اصلا جریمه سنگینی در کار نبود حتی به احتمال پلیس ها حرف آیزاس را باور نمیکردن اما مسله دختر جئی بود ، جئی به خوبی از بیماری دخترش خبر داشت و حقوق حال حاضرش به نسبت هزینه های درمان دخترش خیلی کم بود .
جئی حاضر بود برای پول بیشتر هرکاری انجام بده از جمله دزدی ولی بزرگترین مشکلش این بود که نمیخواست دستاش رو به خون آلوده کنه .
جئی نمیخواست شخصا قتلی انجام بده ولی با مردن آدمها برای رسیدن به پول مشکلی نداشت .
از شانس جئی حالا آیزاس و نامورو در دسترسش بودن اگه جئی میتونست اون دوتا رو قانع به همکاری کنه میتونست با سرقت و کار های غیر قانونی دیگه کلی پول برای درمان دخترش به دست بیاره .
جئی قبلا یک کاراگاه بود اون با تمام این نوع کار ها آشنایی کامل داشت و اگه وارد همچين بازیی میشد بهتر از بقیه توانایی مدیریتش رو داشت فقط به چند مهره نیاز داشت که حالا در اختیارش بودن .
.
#داستان #رمان #متن
ادامه دارد....
- ۲.۹k
- ۲۶ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط